تاریخچه عکاسی صنعتی در آمریکا
دهه های 1920 و 1930 دوره قابل توجهی برای صنایع سنگین در ایالات متحده بود. تولید انبوه کالاهایی مانند لاستیک و فولاد و محصولات مصرفی مانند خودرو و رادیو به سطوح بیسابقهای رسید. فنآوریهای جدید، بهویژه خطوط مونتاژ و استفاده از نیروی الکتریکی، نه تنها به حجم بیشتری از تولید، بلکه صرفهجویی در مقیاس اجازه داد که جامعه را به عنوان یک کل متحول کرد.
جهت مشاهده مطلب روی آن کلیک کنید: رینگ لایت اورجینال
«فوردیسم» – برچسبی که به این رژیمهای جدید تولید انبوه و فرهنگی که آنها به وجود آوردند – نوید عصر جدیدی از شکوفایی عمومی را میداد و جهانی از یکنواختی و بیگانگی را پیشبینی میکرد. بسیاری از اشکال هنری، از نقاشیهای دیواری صنعتی در دیترویت توسط دیگو ریورای مکزیکی گرفته تا فیلمهای چارلی چاپلین که به طرز طنزآمیزی زندگی کارخانهای را به تصویر میکشند، نوید و احتمالات دیستوپیایی ساخت بیپایان را بازی میکردند و درباره آن اظهار نظر میکردند. عکاسی نیز به تلاش هنری برای معنا بخشیدن به تازگی تولید انبوه کمک کرد. در واقع، این دوره شاهد ساخت برخی از قدرتمندترین تصاویر بصری از زندگی صنعتی بود که تا کنون ساخته شده است.
برای درک اینکه چقدر این تصاویر از صنعت انقلابی بوده اند، باید به دوره های قبلی در تاریخ عکاسی برگردیم زیرا، البته، عکاسان قبل از ظهور فورد و فوردیسم، تصاویری از صنعت تولید کرده بودند. عکاسان اواسط قرن نوزدهم مانند جان ماتر و تیموتی اوسالیوان عکسهای فوقالعادهای از معدن، حفاری نفت و تولید فلز در آغاز دوران صنعتی ساختند. با این حال، این نوع عکسها معمولاً در فضای باز گرفته میشوند و به ندرت فرآیندهای واقعی کار یا تولید را به تصویر میکشند، تا حدی به دلیل محدودیتهای فناوری دوربین در آن زمان. حتی گرفتن استیگلیتز از یک لوکوموتیو بخار، مرزهای نوردهی طولانی مدت را روی صفحات شیشه ای تغییر داد تا عکسی کلاسیک را ایجاد کند.
فروش انواع رینگ لایت در فروشگاه مینیاتور
عکاسی صنعتی زمانی شروع به شکوفایی کرد که مدیریت شرکتی در اوایل قرن بیستم چرخش عملگرایانه به سمت رسانه انجام داد و از دوربین ها برای نظارت و مستندسازی نوآوری های تکنولوژیک استفاده کرد. در دست مدیریت، مهم ترین نقش عکاسی شامل مطالعه فرآیند کار با نگاهی به درک بازده بیشتر زمان و حرکت است. در واقع، حوزه جدید «مدیریت علمی» زمانی که هنوز در مراحل ابتدایی خود بود به دوربین روی آورد. متخصصان روابط صنعتی شرکت ها با تکیه بر کار عکاسان قبلی که به دنبال استفاده از نوردهی های متعدد برای درک بهتر مکانیک بدن بودند، دریافتند که عکاسی می تواند با دقت حرکات ساده شده کارگران مونتاژ را اندازه گیری کند و به آنها امکان می دهد حرکت هدر رفته را کاهش دهند و کارایی و خروجی بیشتری را دریافت کنند.
هیچ شخصیتی نقش مهمتری در ازدواج عکاسی با مدیریت علمی ایفا نکرد به اندازه فرانک گیلبرت، کسی که استفاده از دوربین را در زمانی که فردریک وینسلو تیلور متخصص کارآمدی بود (که اولین مطالعه معروف او بر بیل زدن زغال سنگ متمرکز بود) شروع به استفاده از دوربین کرد تا حرکات یک آجرکار ماهر را جدا کند. و سپس آنها را به روشی “بهتر” دوباره پیکربندی کنید. گیلبرت به زودی از تیلور که فقط از کرونومتر استفاده می کرد فراتر رفت و با آنچه او «عکاسی زمانی صنعتی» ابداع کرد، وارد مغازه شد. این شامل وصل کردن یک نور کوچک به دست کارگر مونتاژ، ایجاد یک نوردهی طولانی، و سپس مطالعه حرکات آشکار شده با چشمی برای از بین بردن ضایعات بود. ناکارآمدی خود را در پیچ و خم خطوط ناهموار نشان می دهد: هرچه خطوط کمتر باشد، حرکت ضایعات کمتری دارد.
عکسهای گیلبرت، کارگران را چیزی بیشتر از ماشینها یا چرخدندههای ماشینهای بزرگتر تلقی میکنند. آنها در تصاویر او نه بهعنوان انسانهای کامل، بلکه تنها بهعنوان بازنمایی انتزاعی از کار ظاهر میشوند – اثری که از نظر بصری در بیشتر عکسها توسط صورتها و بازوهای تار که در اثر نوردهی طولانی ایجاد میشوند، تشدید میشود. جالب اینجاست که بسیاری از تصاویری که شرکتها برای معرفی خود و مستندسازی فناوریهای جدید استفاده میکنند، یا کارگران را به بیرون از کادر سوق میدهند یا آنها را به عنوان پسوند ماشینها ارائه میکنند.
مانند بسیاری از مردم، عکاسان مجذوب مقیاس عظیم تولید صنعتی و پیچیدگی فناوری دقیق جدید، به ویژه در کارهای فلزی بودند. همان عکاس، جان ماد، که اهرمها را در آثار Midvale عکاسی کرد، دوربین خود را نیز به درام ذوب تبدیل کرد. «حرارت غولپیکر» ماد، از بخش دیگری از همان کارخانه، چندین تن فولاد مذاب را نشان میدهد که در یک سطل غولپیکر معلق گرم میشود و پنج کارگر را که فقط در شبح دیده میشوند، با نور پسزمینه جرقههای گرما، کوتوله میکنند . به طور مشابه، یک فیلمبردار ناشناس در سال 1918 از دستگاه پرس پانچ بلیس در لوکوموتیو آلیس-چالمرز میلواکی عکس گرفت. از پرس برای مهر زنی فلز با اعمال صدها تن فشار تولید شده توسط بخار به ورقی که بالای قالب قرار گرفته بود استفاده می شد. تمرکز در اینجا بر روی قطعه باشکوه تجهیزات سنگین است، اگرچه یک بازرسی دقیق نشان میدهد که یک کارگر تنها در حال برداشتن یک قطعه فلزی منحنی از مهرههای ماشین است.
ظهور خط مونتاژ و انطباق سریع آن در دهه های اول قرن بیستم با پیشرفت های دیگری همزمان شد که به عکاسی صنعتی اجازه داد تا مرحله جدیدی از پیچیدگی را طی کند. برای شروع، یکی از نوآوری های کلیدی فوردیسم استفاده از برق به جای بخار یا گرمای تولید شده از زغال سنگ بود. این، همراه با دستورات جدید طراحی صنعتی و معماری به این معنی بود که نور طبیعی و رشتهای، طبقات مغازهها را که قبلاً در سایه قرار داشتند، روشن میکردند. در این دوره همچنین فیلمهای ژل نورد شده و دوربینهای کوچکتر معرفی شدند که امکان کنترل دقیقتر دیافراگم و نوردهی را فراهم میکردند. نتایج نفس گیر بود، هم از نظر مستندسازی تولید انبوه با عکس های با کیفیت بالا و هم تصاویر انتزاعی تر از کارخانه فوردیست.
اگر به صنعت خودروسازی و خود شرکت فورد موتور بپردازیم، این فرمها و مرزهای عکاسی جدید به بهترین وجه نشان داده میشوند. این شرکت با ادغام عمودی عملیات تجاری خود در دهه 1920، گروهی از عکاسان با استعداد را استخدام کرد. این عکاسان علاوه بر عکسبرداری از مواد تبلیغاتی برای فورد، تقارن خطوط مونتاژ و اشکال معماری براق گیاهان جدید مانند مجموعه ریور روژ در دیربورن، میشیگان را یک فریب مقاومت ناپذیر یافتند.
تأسیساتی که فورد در اواخر دهه 1920 ساخت، پیرو معماری مدرنیسم بود. بسیاری از این کارخانه ها با تکیه بر آلبرت کان، طراح رویایی (که همچنین با پاکارد و جنرال موتورز کمیسیون دریافت کرد)، قوانین زیبایی شناسی صنعتی را بازنویسی کردند. تعجبی نداشت که آنها عکاسانی را جذب کردند که الگوهای هندسی، خطوط تمیز و مصالح ساختمانی درخشان خود را نمادی از عصر می دانستند. چارلز شیلر، که در اوایل دهه 1920 با عکاس پل استرند در یک فیلم آوانگارد در مورد مدرنیسم شهری همکاری کرد، در پایان دهه از مجموعه رودخانه روژ فورد به عنوان بخشی از تیمی از هنرمندان که برای ترویج انتشار یک فیلم جدید تلاش می کردند، بازدید کرد. ماشین مدل عکس شیلر، «نقالههای متقاطع»، اگرچه بیشتر به خاطر نقاشی و طراحیاش شناخته میشود، ایدهآل قدرت و بهرهوری را در قلب مدرنیسم صنعتی به تصویر میکشد. خود این کارخانه عظیم که تقریباً در تمام عکسهایی که شیلر گرفته و بومهایی که خلق کرد، فاقد کارگران بود، تنها موضوع او را تشکیل داد و بعداً الهامبخش مطالعات مشابهی در مورد طراحی سازه در کشتیها و آسمانخراشها شد.
شیلر که قبل از هر چیز نقاش بود، مجذوب دقت عکاسی شد، کیفیتی که او آن را «دقت» نامید که کار با آبرنگ یا مداد همیشه دست نیافتنی بود. او همچنین دریافت که وقتی طراحی صنعتی سوژه اش بود، عکاسی سیاه و سفید به او اجازه می داد به راحتی از بازنمایی به انتزاع حرکت کند.
در واقع، دگرگونی خلاقانه ای که شیلر به آن اشاره کرد، از دیدگاه روزمره روزمره تا هنر چشمگیر، بخشی از جادوی ماندگار عکاسی است. در قلمرو صنعت، در واقع جادویی است که سر و صدا و کثیفی کارخانههای مدرن را گرفته و چیزی زیبا خلق کنیم. برای انجام این کار ماهرانه با استفاده از دوربینی با کاردستی دقیق و کیفیت ساخت بالا برای تولید یک عکس ماندگار، می توانید نقش جادوگر را نیز بازی کنید. از این نظر، شاید باید عکاسی را به عنوان یک رسانه اساساً مدرنیستی درک کنیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.